سنت طولانی داستانهایی درباره مسائل والدین در انیمیشنهای بلند وجود دارد که قدمت آن به اولین روزهای استودیوی والت دیزنی برمیگردد. در آن زمان، فیلمها بیشتر در مورد کودکانی بود که با آسیبهای وارد شده توسط (یا ناشی از جدایی از) مادرشان دست و پنجه نرم میکردند: سفید برفی و هفت کوتوله، سیندرلا، دامبو، بامبی، و غیره. در نهایت، پدران مستبد نیز وارد این ترکیب شدند: پری دریایی کوچکپادشاه تریتون، موانارئیس توئی، این لیست ادامه دارد و ادامه دارد.
فشار خانوادگی رایج ترین موضوع انیمیشن پیکسار نیست، اما در تعداد زیادی از فیلم های آن ها وجود دارد، از جمله در جستجوی نمو، راتاتویی، شجاع، قرمز شدنو هر دو فیلم به کارگردانی پیتر سون: دایناسور خوب و اکنون عنصری، که در آن دختری از مهاجران تلاش می کند تا پدرش را راضی کند و به سنت های خانواده اش احترام بگذارد در حالی که به قلب او نیز گوش می دهد – که احساساتی را برای مردی (یا بدن آب) در خود دارد که پدرش هرگز آن را تایید نمی کند زیرا او اهل یک کشور است. پس زمینه بسیار متفاوت
این قلب متعارض متعلق به امبر (لیا لوئیس) است، یک عنصر آتشسوزی که در مکانی به نام «شهر عناصر» با پدر مغازهدارش برنی (رونی دل کارمن) و مامان فالگیر سیندر (شیلا اومی) زندگی میکند. وقتی سیندر باردار بود والدین امبر به شهر المنت نقل مکان کردند. با یافتن ساکنان آب، خاک و هوای موجود در شهر که با ورودشان دشمنی میکنند، مغازه خود را به نام «شومینه» باز کردند که به مرکز مرکزی محلهای قومی شبیه به محله چینیها از دیگر عناصر آتشنشانی تبدیل شد.
بیشتر بخوانید: 12 کموی غافلگیرکننده دیزنی در دیگر فیلم های انیمیشن
برنی باید بازنشسته شود – او با کارهای روزانه خود دست و پنجه نرم می کند و مرتباً دودهای غلیظ را بیرون می کشد – اما او هنوز در شومینه کار می کند زیرا فکر می کند امبر برای مسئولیت اداره فروشگاه به تنهایی آماده نیست. خلق و خوی آتشین او همچنان او را به دردسر می اندازد – از جمله انفجار عصبانی اخیر (و کاملاً واقعی) او که لوله ای در زیرزمین مغازه را ترکاند.
وقتی آب شروع به ریختن می کند، وید (ممودو آتی)، بازرس آب و شهرداری که در حال بررسی یک نشت آب مرموز بود، هنگامی که به سیستم لوله کشی شومینه مکیده شد و در زندگی پر هرج و مرج امبر رسوب کرد، همین کار را می کند. وید در ابتدا تلاش می کند تا شومینه را به دلیل نقض کدهای مختلف خاموش کند. امبر او را تا شهرداری تعقیب می کند، به این امید که بتواند فروشگاه را باز نگه دارد. به عبارت دیگر، این یک رام-کام کلاسیک است. خیلی زود امبر و وید به هم نزدیک تر می شوند، حتی اگر نزدیکی آنها به یکدیگر برای سلامتی آنها خطرناک باشد. آیا یک موجود آتشین و یک موجود آب می توانند بدون تبدیل شدن به بخار یا دود یکدیگر را لمس کنند؟
فکر کردن به تدارکات زندگی برای ساکنان شهر عنصر باید بخشی از سرگرمی فیلمی مانند عنصری، و گاهی اوقات اینطور است. طراحان و انیماتورهای بی نظیر پیکسار با پرده برداری از دنیای فیزیکی این فیلم، تخیل خود را به راه انداختند. هر فریم از عنصری مملو از گیجهای بینایی هوشمندانه و جناسهای شوخآمیز است، مانند پیراهن «مرا ببوس، من فیریش هستم» که یکی از عناصر آتش نشانی میپوشد. سیستم حمل و نقل انبوه شهر (“Wetro”) بر روی رودخانه ای مرتفع از آب اجرا می شود، به نوعی مانند یک مسیر فلوم چوبی، و واگن های قطار مانند امواج اقیانوس شکل می گیرند. موجوداتی که در شهر عنصری ساکن هستند نیز منظره ای قابل مشاهده هستند. شخصیت های آتش مانند Ember و شخصیت های آب مانند وید برای همیشه در برابر چشمان ما مانند شعله های آتش واقعی و جویبارهای روان جابجا می شوند. صرفاً نگاه کردن به این فیلم و همه چیز در آن فقط سرگرم کننده است.
اما تاکید بر نحوه عملکرد دنیای Element City بیننده را به انجام همین کار دعوت می کند – و به نظر نمی رسد که منطق درونی این مکان هرگز با اکوسیستم های تخیلی ایجاد شده توسط Pixar در فیلم هایی مانند شرکت هیولاها و پشت و رو انجام داد. برخی از جنبه های مسطح منطقی نیست. برای ذکر یک مثال بسیار واضح: چرا مقداری آب در فیلم زنده است – مانند وید و خانواده اش – در حالی که آب دیگر فقط … آب است؟ کل داستان فیلم به آن آب غیرمنتظره و نشت عجیبی که وید در تلاش برای یافتن آن بود بستگی دارد. اما توضیح نشت رضایت بخش و ناقص به نظر می رسد. اشارات مبهمی از نوعی توطئه در کار وجود دارد که هرگز به نتیجه نمی رسد، گویی یک داستان فرعی از فیلم قطع شده است زیرا داستان عشق امبر و وید را کند می کند.
اگر اینطور است عنصریسازندگان به شدت نقاط قوت داستان خود را اشتباه ارزیابی کردند. عاشقانه وید و امبر ضعیف ترین بخش آن است. به خصوص وید، خوب، کمی قطره چکان است. من فکر میکنم در ابتدا قرار است او را در حال رنده کردن ببینیم، اما متوجه میشویم که او دفاع ما را به همان روشی که در مورد امبر انجام میدهد ضعیف میکند. در عمل، او بیشتر فقط آزار دهنده است. او بیش از حد احساساتی و دائماً اشک میریزد – که بهعنوان ریزشهای کارتونی آب که از چشمانش فوران میکند به تصویر کشیده میشود – او آنقدر بیپایان حمایت میکند و به قدری بر امکان سفر امبر برای خودشکوفایی تمرکز میکند که ممکن است واجد شرایط اولین پوکه رویایی Manic Pixie در سینما باشد.
عنصر قویتر (با عرض پوزش) این داستان، رابطه بین برنی و امبر است، و اینکه چگونه انتظارات هر نسلی را نشان میدهد که به شدت بر دوش نسل بعدی است. من مطمئن نیستم که استفاده از عناصر مختلف به عنوان استعاره برای تجربه مهاجر فراتر از گسترده ترین موارد آن کار کند، اما حداقل مقداری به آن اضافه می کند. عنصریصحنه های بین پدر و دختر، که به نتیجه ای تاثیرگذار و البته بسیار قابل پیش بینی می رسد. اما پس چگونه می تواند قابل پیش بینی نباشد؟ تقریباً 100 سال است که فیلم های انیمیشن این نوع داستان ها را روایت می کنند. درست است که برخلاف بسیاری از فیلمهای پیکسار، هرچه بیشتر بررسی میکنید عنصری، کمتر پیدا می کنید.
امتیاز: 5/10

بهترین اسکار بهترین فیلم برندگان تاریخ
بیش از 90 فیلم موفق به کسب عنوان بهترین فیلم از جوایز اسکار شده اند. اینها بهترین از بهترین ها هستند.
Comment